- ملصق کردن
- چسباندن
معنی ملصق کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیوستن پیوند دادن پیوند دادن پیوستن: (رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم) (حافظ. 261)
چسباندن
پتوستن دوساندن
پتوستن پیوستن
پاره پاره کردن دریدن: و زخمها پیاپی میزدند تا لباس وجود بر پیلان چنان مخرق و ممزق کردند که
تحصیل کردن بدست آوردن: ... تا ارتفاع آنرا جمله محصل می کنند
گوهر نشاندن به گوهر آراستن جواهر نشاندن با گوهرآراستن: همچو فرعونی مرصع کرده ریش برتر از عیسی پریده از خریش 0 (مثنوی)
آویزان کردن آویختن، مربوط ساختن و ابسته کردن، کارمندی را از شغلش بر کنار کردن موقتا تا باتهام و رسیدگی بعمل آورند
رنگین کردن، رنگارنگ کردن
آلوده کردن آلودن
پاره کردن شکافتن: (پس شیر از جوانب در آمدند و زخمها پیاپی میزدند تا لباس وجود بر پیلان چنان مخرق و ممزق کردند که بزرگتر پاره ای از پیلان گوش بود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 225)
واجب کردن بر کسی، متهم کردن، مغلوب کردن (در مباحثه و مناظره)
شرح و بیان کردن (باختصار) : (پس وصف معقولات کرد و ملخص کردشان) (منصفات بابا افضل 391: 2)، خلاصه کردن
بر انداختن باطل کردن لغو کردن
آفرینش
تاشیدن تاشتن
پا ترماندن در اختیار ملت (که دولت نمایندگی آنرا دارد) قرار دادن: (ملی کردن صنعت نفت)
Nationalize
nacionalizar
upaństwowić
национализировать
націоналізувати
nationaliseren
verstaatlichen
nacionalizar
nationaliser
nazionalizzare
राष्ट्रीयकरण करना
জাতীয়করণ করা
menasionalisasi
millîleştirmek